سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اگر در مرکز عشقی و می سوزی؟؟؟؟؟

 
اگر در مرکز عشقی که میسوزی ، شکوفا شو

اگر در اوج طوفانهای دریائی ، تو دریا شو

شکوفا میشوی با عشق و میبالی بخود هر دم

نلرزاند ترا بحران دنیا ، پیر دانا شو

چنان محکم شود این ریشه ها درمرگ زهستی

به عمق جان نگر ، با چالشی دنیای ژرفا شو

بگردد حفظ انجام تو گر شاکر شوی از عشق

ملامت گرکشی خوش باش سوی عشق ، شیدا شو

بنا کن برج خوشبختی فراز مهر و دانائی

جفای روزگاران را تو ننگر ، دل مسیحا شو

توانی در بلندای محبت ، گام برداری

نمیرنجد خدا از خشم تو جانا ، تو والاشو

بکن ای پرنیا مهر و محبت را مرام خویش

مقام عشق ما را می کشد بالا ، ثریا شو


دوستی

    نظر

  • داستان دو دوست
  •  

    دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند.


    یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که صورتش به شدت درد


    گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت: « امروز بهترین


    دوستم مرا سیلی زد».
    آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و


     تصمیم گرفتند حمام کنند.
    ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد.


     اما دوستش او را نجات داد.
    او بر روی سنگ نوشت:« امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد .»
    دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود پرسید:


    « چرا وقتی سیلی ات زدم ،بر روی شن و حالا بر روی


     سنگ نوشتی ؟» دوستش پاسخ داد :«وقتی دوستی


     تو را ناراحت می کند باید آن را بر روی شن بنویسی تا


     بادهای بخشش آن را پاک کند. ولی وقتی به تو خوبی


     می کند باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند.»


     


    منبع : kaman1.blogfa.com